روزی که عشق مرد ...

عشق - عقل - علاقه - زندگی - زندان - جوانی - مرگ - حسرت - آه - نگاه

روزی که عشق مرد ...

عشق - عقل - علاقه - زندگی - زندان - جوانی - مرگ - حسرت - آه - نگاه

بگو کجائی؟

به سوی تو به شوق روی تو
به طرف کوی تو سپیده دم آیم
مگر تو را جویم بگو کجایی؟
نشان تو گه از زمین ، گاهی ز آسمون جویم
ببین چه بی پروا ، ره تو میجویم بگو کجائی؟
کی؟، رود رخ ماهت از نظرم ، نظرم
به غیر نامت ، کی نام دگر ببرم
اگر تو را جویم ، حدیث دل گویم بگو کجائی؟
به دست تو دادم ، دل پریشانم ، دگر چه خواهی
فتاده ام از پا ، بگو که از جانم ، دگر چه خواهی
یکدم از خیال من ، نمی روی ای غزال من
دگر چه پرسی ز حال من ، تا هستم من ، اسیر کوی توام
به آرزوی توام ، اگر تو را جویم ،
حدیث دل گویم

بگو کجائی؟