آب زنید راه را هین که نگار میرسدراه دهید یار را آن مه ده چهار راچاک شدست آسمان غلغله ایست در جهانرونق باغ میرسد چشم و چراغ میرسدتیر روانه میرود سوی نشانه میرودباغ سلام میکند سرو قیام میکندخلوتیان آسمان تا چه شراب میخورندچون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما |
|
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسدکز رخ نوربخش او نور نثار میرسدعنبر و مشک میدمد سنجق یار میرسدغم به کناره میرود مه به کنار میرسدما چه نشستهایم پس شه ز شکار میرسدسبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسدروح خراب و مست شد عقل خمار میرسدزان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار میرسد |