شوریده وار امشب را
با واژه عشق می ورزم
تا با دمیدن خورشید
شعری سزات بفرستم
...
ای کاش میتوانستم
بر عمر تو بیفزایم
سویت ز اشک خود جامی
آب حیات بفرستم
ای کاش می توانستم
شرحی به خون کنم امضا
در تنگنای زندانت
حکم نجات بفرستم
این ناگشاده در برتو
روزی گشوده خواهد شد
خوش امید می بافم
تا پیش پات بفرستم